منتظر یعنی که ایمان و یقین
پیرو راه امیر المومنین(ع)
منتظر با فکر و اعمال و صفات
هست در راه امامت با ثبات
منتظر را هست فرمانی نکو
اصبرو و صابرو و رابطوا
خویش را با حسن خلق آراستن
چون که حرف از یار شد، بر خاستن
قلبی از جنس الهی داشتن
اندر آن دل تخم تقوا کاشتن
منتظر یعنی که در سر یاد دوست
عشق مولایش عجین با خون و پوست
منتظر هر صبح پیش از هر کلام
می فرستد بر امام خود سلام
مهرورزی با امام منتظر
هست از دیگر صفات منتظر
هر که باشد لایق دیدار دوست
فکر او گفتار و اذکارش نکوست
از فراق یار محزون است او
از غم دلدار دلخون است او
منتظر مشتاق روی دلبر است
تشنه ی می از سبوی کوثر است
منتظر رهپوی آل مصطفاست
چارده خورشید او را رهنماست
منتظر یعنی که باشی حق مدار
در طریق دوست گامی استوار
چنگ بر حبل الله و حبل المتین
ورد لب آیات قران مبین
منتظر یعنی دعای بی حساب
طالب خورشید در پشت نقاب
منتظر بر حق مولا عارف است
بر فضیلتهای مولا واقف است
منتظر از پای تا سر باور است
منتظر تسلیم امر داور است
منتظر یعنی دو چشم بی گناه
سینه ای لبریز حزن و سوز و آه
پا گذارد جای پای اهل بیت(ع)
سر به فرمان ندای اهل بیت(ع)
مقتدای منتظر مولای اوست
هم و غم منتظر آقای اوست
چون بگوش آید ندای الصلات
می کند بر تن ردای الصلات
راز دار و حافظ اسرار اوست
ساده اما زیرک و هوشیار اوست
منتظر پیوسته تقوا پیشه است
پاک در کردار و در اندیشه است
هست زنده در دلش یاد خدا
چشم امیدش به امداد خدا
منتظر یعنی سراپا شور و حال
ره نوردیدن سوی اوج کمال
منتظر داناست دانایی بصیر
اوست زیبا طینت و روشن ضمیر
چشم در راهیم و بر لب این سخن
کی می آیی از سفر، یابن الحسن(عج)