اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 844784
بازدید امروز :4
بازدید دیروز : 214
تعداد کل پست ها : 1385

 

شاید این جمعه

خبری تازه و ما را هیجانی دیگر
 شاید این جمعه و شاید که زمانی دیگر

همگی منتظر یوسف زهرا(س) هستیم
در دل ماست ولی وهم و گمانی دیگر

بر لب ماست اگر زمزمه ی یا مهدی (عج)
در سر ما هوس سرو چمانی دیگر

شمع او سوزد و بخشد به بشر نور ولی
گرد او پر بزند شاپرکانی دیگر

عمر طی گشت و ندیدیم رخ چون گل او
بس که دل بود پی ماهوشانی دیگر

در دل پیر تمنای وصالش کی بود
چه رسد بر دوسه تا تازه جوانی دیگر

غافلانیم که دل بسته به غیر از اوئیم
سود ناکرده زیان بعد زیانی دیگر

گنه از ماست که غافل شده ایم از مهدی(عج)
باغ ما گشته خزان بعد خزانی دیگر  

همچو شعبان رمضان رفت و نیامد مهدی(عج)
وعده ی دیدن او تا رمضانی دیگر

ای خوشا از لب او زمزمه ی یا الله
ذکر الله الصمد بعد اذانی دیگر

یار پیداست ولی دیده ی ما نابیناست
که نداریم از او هیچ نشانی دیگر

بی پناهیم و نداریم جز او ماوایی
نیست ما را به جز او خط امانی دیگر

چه خوشا وعده ی دیدار همین جمعه ی بعد
نه که این وعده بیافتد به جهانی دیگر

 



پنج شنبه 93 مهر 10 | نظر بدهید

 

نصیحت پدرانه

گفتا پدر شبی به پسر منتظر بمان
 جان پدر تو دیده به در منتظر بمان

دل چون شکست از غم هجران روی یار
آنگاه با دو دیده ی تر منتظر بمان

گاهی اگر رسید تو را رنج و محنتی
با اشک و آه و خون جگر منتظر بمان

فرزند من بکوش که صاحب خبر شوی
تا وقت پخش اصل خبر منتظر بمان

شام فراق می رود و صبح می رسد
تا بامداد صبح ظفر منتظر بمان

آبستن حوادث اگر بود روزگار
ترسی به دل مده ز خطر منتظر بمان

گفتا پدر اگر که برفتم من ازجهان
گشتی تو نیز چون که پدر منتظر بمان

بی روی یار تلخ شده روزگار ما
با او شود به مثل شکر منتظر بمان

روزی طلوع می کند از مشرق زمین
خورشید پر فروغ بشر منتظر بمان

چون بعد صبر نوبت ظفر آید بدون شک
آید نگار ما ز سفر منتظر بمان

جان پدر به حرف پدر گوش جان سپار
عمر عزیز خود مده به هدر منتظر بمان

با حب آل حیدر کرار(ع) روز و شب
در انتظار قرص قمر منتظر بمان



شنبه 93 شهریور 22 | نظر بدهید

 

غم هجران

در دلم بزم غم هجر تو برپا شده است
چشمه ی چشم ز هجران تو دریا شده است
 

در جوانی شده ام پیر زمین گیر آقا
زیر بار غمت از بس کمرم تا شده است

با تو آقا همه ی عالم هستی از ماست
بی تو تن با همه تن ها و چه تنها شده است


تو بهشت منی اما چه کنم آقا جان
سرنوشتم همه چون آدم و حوا شده است

من ز هجران تو امروز گرفتم آتش
وعده ی آمدنت از چه به فردا شده است

آمدم کوچه به کوچه همه جا در طلبت
گاه هم مرغ دلم راهی صحرا شده است

دست هایم همه شب سوی خدا تا به سحر
دیده هم ملتمس عالم بالا شده است

وصف روی تو شنیدیم و ندیدیم تو را
یوسف فاطمه(س) دیدار تو رویا شده است

دست ما گرچه تهی، در دل ما مهر شماست
دل از این روی گلستان مصفا شده است

سجده ی شکر خدا را که محب تو شدیم
دل ما شیفته ی یوسف زهرا(س) شده است



پنج شنبه 93 شهریور 20 | نظر بدهید

 

انتظار

از حد انتظار گذر کرد انتظار
صبر از کفم برون شد و از دست شد قرار

دستم برای آمدن توست بر دعا
چشمم برای دیدنت اما امیدوار

چشمان ماست فرش رهت یابن العسکری
یک شب به روی دیده ما نیز پاگذار

هستم به زیر سایه لطف تو در جهان
پس پادشاهم و تو مرا تاج افتخار

هر صبح جمعه منتظر دیدن توایم
از بس شمرده ایم جمعه گذشتست از شمار

نقاش لحظه های جدایی است چشم من
از بس کشیده است همه عمر انتظار

آقا بیا که خوب تماشا کنم تو را
بینم رخ تو را و شوم محو روی یار



چهارشنبه 93 شهریور 12 | نظر بدهید

 

جمعه

پس از هر بار شد تکرار جمعه
و هی تکرار شد بسیار جمعه

هزاران بار جمعه آمد اما
نیامد هیچ موقع یار جمعه

شمردم جمعه های عمر خود را
شده حالا هزاران بار جمعه

به ندبه جمعه ها را طی نمودم
و دامان تر زچشم زار جمعه

فراقت زد به جان شیعه آذر
بیا دیگر تو ای دلدار جمعه

جهان پر شد ز ظلم و جور و کینه
همه تن ها تن تبدار جمعه

تمام هفته را با غم عجینیم
و صبح جمعه را بیمار جمعه

غم هجران اگر چه سخت باشد
خوشا آن لحظه دیدار جمعه



پنج شنبه 93 مرداد 23 | نظر بدهید

 

مجلس ختم

گرچه در طول هفته بی دینم
جمعه در انتظار بنشینم

ندبه می خوانم از برای فرج
از غم هجر یار غمگینم

بعد ندبه دوباره روز از نو
بعد ندبه نه دین نه آئینم

سخت مشغول کار خویشتنم
و به دنبال مال و تمکینم

به جز از زرق و برق این دنیا
ندهد هیچ چیز تسکینم

جمعه ی دیگری و ندبه و من
دوسه انگشتری و تزئینم

سالها زندگی همین تکرار
حالت احتضار و بالینم

وقت جان کندن و سپس مردن
و گروهی و وقت تدفینم

گرچه در قعر دوزخم اما
مجلس ختم و مدح و تحسینم



چهارشنبه 93 مرداد 22 | نظر بدهید

 

باز هم...

باز هم جمعه شد اما خبر از یار نشد
دیده ی پر ز گنه لایق دیدار نشد

چشم گر شسته شود لایق دیدار شود
دیده در خواب فرو رفته و بیدار نشد

مرهمی بر دل بیمار طلب می کردم
مرهمی آمدنش بر دل بیمار نشد

درغیابش غم دل را به که گویم یارب
کس دیگر به جز او محرم اسرار نشد

جز به خال لب دلدار که دل از ما برد
دل به خال دگری هیچ گرفتار نشد

نام او را بشنیدیم و بشد هوش از سر
تا ابد مست رخش عاقل و هشیار نشد

ای که در جستجوی اسوه و الگو هستی
به جز او هیچ کسی الگوی ابرار نشد

هر کجا باغ گلی بود تماشا کردم
مثل او هیچ گلی زینت گلزار نشد

گل نامش همه دم بر لب من می روید
مثل نامش سخنی زینت گفتار نشد

وقت آن شد که نماید به ظهورش تعجیل
گرچه این دیده ی ما لایق دیدار نشد ...



پنج شنبه 93 مرداد 9 | نظر بدهید

 

شعر انتظار

بیا که مردم دیده به انتظار نشسته
به انتظار رویت فصل بهار نشسته

مگر نه آن که تو هستی پناهگاه یتیمان
به انتظار تو شیعه یتیم وار نشسته

سری به کلبه ی احزان منتظران زن
که قلبها، همه محزون و بی قرار نشسته

هزار سال دیده ی شیعه به انتظار تو مانده
بیا ببین که صبورانه، استوار نشسته

در آرزوی تو مانده هزار دیده ی محزون
به انتظار تو افراد بی شمار نشسته

بیا به مردم دیده سری ز روی وفا زن
که در فراق تو غصه در این دیار نشسته

تمام عمر کشیدیم درد هجر و جدایی
بیا که دیده دگر در صف مزار نشسته

یکی کشید درد غمت را به کنج خانه نهانی
به انتظار تو آن یک چه آشکار نشسته

تمام عمر شده صرف انتظار کشیدن
رسیده لحظه ی آخر به اعتذار نشسته

ز چشمه سار دو چشمم دو رود خون شده جاری
بیا که عاشق روی تو زار زار نشسته

اگر چه داغ فراق تو سخت مرا سوخت
منم که زنده به عشقت، در انتظار نشسته



چهارشنبه 93 مرداد 1 | نظر بدهید

 

لبخند بزن ...

لبخند بزن آقا، لبخند تو شیرین است
لبخند تو چون مرهم، بر این دل غمگین است

عمریست ز هجر تو می سوزم و می سازم
داغ غم هجرانت، دانی که چه سنگین است

وقتی که دعا کردم بهر فرجت آقا
دیدم به لبت آندم، صد نغمه ی آمین است

ای ترجمه ی توحید وی معنی الرحمن
توصیف تو آیات نور و حج و یاسین است

حق گویی و حق خواهی کردار علی (ع) بوده است
عمری است که گفتار و کردار تو هم این است

با چشم دلم آقا هر روز تو را بینم
با دوست بسر بردن رسم من و آئین است

سرمایه ی من وقتی عشق است به آل الله
بی حد و حسابم سود، زین مسئله تضمین است

آنکس که دل او شد ماوای تو یا مولا
زیبنده ی تقدیر و شایسته ی تحسین است

وقت است که باز آیی آقا ز سفر دیگر
چون خانه ی دلهامان با عشق تو تزئین است



پنج شنبه 93 تیر 12 | نظر بدهید

 

احسن الحال...

احسن الحال زمانی است که دل پیش شماست
با شما این دل تنها، حرم امن خداست

هرکه را زمزمه ی نام شما هست به لب
به لبش بوسه زدن، خوب، پسندیده، رواست

وصفتان کعبه دلهای خدا خواهان است
 و دل شیعه ی اثنی عشری قبله نماست

دل از آن روی شده منبع انوار خدا
که نهانخانه ی اولاد علی (ع) و زهراست

شیر مادر به دلم ریخت همه مهر شما
تا ابد هم به دلم مهر شما پا بر جاست

غافل از یاد شما گر بشوم شرمم باد
یار را یاد نمودن یکمین شرط وفاست

در همه عمر فقط ذکر شما را گفتم
هر چه جز ذکر شما بر لب من بوده خطاست

روسیاهم من و بر دست شما چشم من است  
بالاخص در صف محشر که صف خوف و رجاست

همنشینی شما جنت و رضوان من است
باغ فردوس به همراه شما جای صفاست  



دوشنبه 93 تیر 9 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin