اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 844376
بازدید امروز :168
بازدید دیروز : 155
تعداد کل پست ها : 1385

 

درد عشق

عمری کشیده دیده و دل درد انتظار
لبریز غصه بوده دل و دیده اشک بار

مویم سپید گشت و نیامد نگار من
از جور روز گار کنم شکوه یا ز یار

چشمان من که مانده به در، در تمام عمر
بگریسته ز درد غم یار زار زار

در سینه آتش غم او شعله می کشد
در دل همیشه داغ فراقش به یادگار

هم خاک پای اوست مرا توتیای چشم
هم گرد کفش اوست مرا تاج افتخار

خوش آن زمان که چشم بدوزم به چشم او
من باشم و دو چشم من و یار گلعذار

باشد به هر کجای همانجا خوش است دل
در کوه و دشت و ساحل هر جوی و جویبار

عمرم تمام گشت و ندیدم جمال او
پیداست یار، دیده ی من گشته پر غبار

نوشم ز شهد دیدن او جرعه ای اگر
شور و نشاط و مستی من خارج از شمار

یارب سپاس عشق و جنون آفریده ای
کردی به عشق یوسف زهرا(س) مرا دچار



چهارشنبه 94 شهریور 18 | نظر بدهید

 

آن روز

به نام حضرت باری تعالی
خداوند حکیم و حیّ  دانا

خداوندی که رحمن الرحیم است
عظیم است و غفور است و کریم است

خدایا یار مهدی(عج) باش دائم
امام عصر، آن منجی و قائم(عج)

درود تو بر او ای حیّ دادار
تو او را از بلا ایمن نگهدار

ولی و رهنما و رهبر ماست
برای مومنان او چشم بیناست

خدایا او به ما دارد ولایت
نگهدارش تویی تا بی نهایت

فدای او تمام هستی ما
از او باشد همه سر مستی ما

همه جان ها فدای نام مهدی(عج)
خوشا بشنیدن پیغام مهدی(عج)

دل و دیده اسیر تار زلفش
چه جان ها شد فنا با دار زلفش

مه و خورشید شمع روی مهدی(عج)
همیشه مرغ دل در کوی مهدی (عج)

نجات مومنان باشد شعارش
دو چشم شیعیان در انتظارش

شود با دست او دنیا گلستان
کند غمدیدگان را شاد و خندان

به آیات خدا معناست مهدی(عج)
پیام ظهر عاشوراست مهدی(عج)

قیام او سر آغاز بهار است
هر آن کس یار او شد رستگار است

به دست او جهان آباد گردد
و هر گم کرده ره ارشاد گردد

همه یارانش از ابرار هستند
اسیر یار و از احرار هستند

زمین تسلیم امر حضرت اوست
چه سر سبز و چه زیبا و چه نیکوست

ببارد روز و شب باران رحمت
زمین و آسمان سرشار نعمت

جهان لبریز عدل و داد گردد
همه دلها ز غم آزاد گردد

زمین پر می شود از نور آن روز
همه اهل جهان مسرور آن روز

همه عالم پر از عدل و عدالت
نشانی نیست از ظلم و شرارت

همه عامل به حکم دین و قران
همه تسلیم امر و سر به فرمان

خداوندا به حق آل طه
تو در امر فرج تعجیل فرما



پنج شنبه 94 شهریور 12 | نظر بدهید

 

هوادار

من چشم گشودم که هوا دار تو باشم  
هر صبح و مسا بر سر بازار تو باشم

من تاجر عشق توام و آمدم اینجا
ای ماه ترین تا که خریدار تو باشم

یک عمر نگاه هوس آلود نکردم
تا لایق یک لحظه ی دیدار تو باشم

یک لحظه اگر دیده ببیند گل رویت
تا روز جزا سخت بدهکار تو باشم

توصیف تو گفتند و مرا بود همین بس 
تا در همه ی عمر گرفتار تو باشم

جای من اگر نیست به گلزار تو آقا
بگذار که خار سر دیوار تو باشم

عمریست که بیمار توام ای همه خوبی
توفیق کمی نیست که بیمار تو باشم

گوش شنوا داده به من خالق سبحان
تا گوش به فرمان و به گفتار تو باشم

در وصف تو گفتم غزلی تا به صف حشر
دستم که تهی بود طلبکار تو باشم



پنج شنبه 94 مرداد 15 | نظر

 

پیداتر از پیدا

گم شدم در ندبه ها شاید که پیدایت کنم
در میان جمکران دل تماشایت کنم

خوانده ام قران تمام عمر خود را روز و شب
خواستم  آقا تو را تفسیر و معنایت کنم

مشکلات این جهان گردد به دستان تو حل
از چه رو من قصد دارم تا معمایت کنم

ای تو پیداتر ز پیدا من که از گم گمترم
سعی دارم تا که پیدا و هویدایت کنم !

نور الله الصمد هستی و دلها جای توست
پس چرا باید تو را پیدا به صحرایت کنم !

در تمام لحظه ها آقا کنارم بوده ای
عاشقانه بازهم باید تمنایت کنم

کور آن چشمی که نتواند ببیند روی تو
هر چه شمشیر است من در چشم اعدایت کنم

شیعه ام باید که باشم رهرو راه شما
کی برم سودی اگر تنها تقاضایت کنم



چهارشنبه 94 مرداد 14 | نظر

 

برای او

شد آفریده عالم هستی برای او  
پس ما شدیم خلق همه از عطای او

پرواز می کنیم و به عرش خدا رسیم
افتیم اگر زشوق دمادم به  پای او

دار و ندار ما همگی نذر اهل بیت(ع)
بود و نبود ما همه بادا فدای او

امن یجیب گفتم و گردید مستجاب
زیرا که بود در پس ذکرم دعای او

وقتی که لب به ذکر خدا می گشود او
از خاک تا سما همه محو صدای او

خواهی اگر رضای خدا را یقین بدان
باشد فقط رضای خدا در رضای او

شد تاج پادشاهی عالم به سر مرا
وقتی شدم ز شوق گدای سرای او



چهارشنبه 94 مرداد 14 | نظر بدهید

 

لب خندان

آفتابم شده در تیرگی شب پنهان
در دل از داغ غم دوری او صد طوفان

غم دوری رخش کرده چنان بیمارم
که ندارد به جز از دیدن رویش درمان

ابر چشمان من از دوری او بارانی
سینه در سوز و گداز است وچو دریا دامان

گر گذارد قدمش را به روی دیده ی من
می کنم پیش قدومش سر خود را قربان

هست یک شرط فقط شرط تماشای رخش
که مزین شود آدم به صفات انسان

چون که آیات خدا وصف کمالاتش بود
بوده ورد لب من شام و سحرها قران

نیستم مومن اگر جان ندهم در ره او
هست او ترجمه ی دین و کتاب و ایمان

همه ی عمر دو چشمم ز فراقش نالید
شود اما لبم از دیدن رویش خندان



پنج شنبه 94 مرداد 8 | نظر بدهید

 

غروب جمعه

غروب جمعه رسید و شدیم دل نگران
دو باره ماند به در دیدگان منتظران

هزار سال نو آمد ولی بدون بهار
هزار سال فراق و هزار فصل خزان

به ماذنه همه ی عمر را اذان گفتیم
ولی چه سود که نادیده ایم اصل اذان

چه پیر ها که ندیده جمال او مردند
عصا به دست همه کودکان و قد کمان

همیشه زمزمه و ذکر لب دعای فرج
و آنچه خواسته ایم از خدای با دل و جان

چو هست نور خدا، جلوه می کند همه جا
به جستجوی که هستی؟ کسی که هست عیان؟

همیشه نور خدا همره تو بوده و هست
به هر طریق و به هر کوی و هر زمان و مکان

تمام حرف همین است یار ما اینجاست
مباش غافل از او در تمام عمر گران

گدای درگه او ییم ای خدا همه عمر
ز شهد دیدن رویش به کام ما بچشان



سه شنبه 94 مرداد 6 | نظر بدهید

 

خورشید جمعه

خورشید جمعه باز هم بیرون نیامد از حجاب
شد ابر تیره مانع دیدار ما با آفتاب

هر صبح و شب ورد لبم توصیف روی دلبر است
آن دلربا چون روی خود بیرون نیاورد از نقاب

نامش که جاری می شود مستانه مستی می کنم
نام قشنگش بر لبم جامی پر از شهد و شراب

با عشق روی آن صنم عمریست از خود بیخودم
گفتم که آبادم کند کردم خراب اندر خراب

 هرچند من دیوانه ام، پر شد ز می پیمانه ام
دیوانه گر مستی کند، ناکرده جرمی ارتکاب

از شرق تا غرب جهان از خاک تا هفت آسمان
هر گز نیابی صورتی چون روی ماه آن جناب

دیشب نوشتم شرح غم، شرح فراق آن صنم
حالا شده اوراق غم، افزون تر از صدها کتاب

جان ها فدای نام او، عالم همه در دام او
وقت است تا مولای ما، پا را گذارد در رکاب

دنیا گلستان می شود، شادی فراوان می شود
گر حضرتش با اذن حق، بنیان گزارد انقلاب

ما را دعای صبح و شب دیدار روی ماه او
یارب به حق هشت و چار، فرما دعامان استجاب



چهارشنبه 94 تیر 31 | نظر بدهید

 

نیمه شعبان

شد نیمه شعبان و دل شیعه جوان است
میلاد گل سر سبد باغ جنان است

آن گل که صفا بخش بهشت است و بهاران
در باغ گل حضرت مرضیه (س) عیان است

نور بصر حضرت زهرا(س) و علی(ع) اوست
او روح دعا، معنی و مفهوم اذان است

نور رخ او جلوه ی انوار خدایی است
پا تا به قدم راحتی روح و روان است

مامور نجات بشر از ظلم  و تباهی است
بنیان کن هر ظلم و سیاهی ز جهان است

با آمدن او همه ی سال بهاری است
افسانه از این پس خبر از فصل خزان است

هوش از سر ما رفت چو نامش بشنیدیم
یا مهدی زهرا(س) همه دم ورد زبان است

شد نیمه ی شعبان و قرار از دل ما رفت
واز دیده به شوقش همه دم اشک روان است

در حد توانم بسرودم به مدیحش
وصفش نتوان گفت که مافوق بیان است




دوشنبه 94 خرداد 11 | نظر بدهید

 

گل زهرا سلام الله علیها

آن نوگل زیبا که جهان منتظرش بود
با آمدنش روشنی دیده ی ما شد

همچون پدرانش که همه هادی خلقند
او نیز بر ابناء بشر راهنما شد

تکرار علی(ع) بود و وصی بود به احمد(ص)
پس ترجمه ی تازه ای از وحی خدا شد

بگذاشت به سر تاج شهنشاهی عالم
شاهان جهان بر در او جمله گدا شد

شد شرط اجابت به دعای بشریت
آن یوسف زهرا(س) و علی(ع) روح دعا شد

بگذاشت قدم روی زمین آن گل زهرا(س)
یکباره چراغان همه ی ارض و سما شد

یا مهدی زهرا(س) شده ذکر لب جبریل
جبریل از این ذکر مقرب به خدا شد

داروی همه درد بشر مهدی زهراست
آلام بشر یک یک از این نام دوا شد

آمد که جهان را کند از عدل لبالب
او آمد و با آمدنش عدل بنا شد

موصوف به اوصاف خداوند کریم است
پس لایق تمجید و سزاوار ثنا شد

با اذن خداوند شد از دیده ی ما غیب
تسلیم خدا بود و بر این امر رضا شد

آن دل که شده خانه ی آن ماه خدایی
یک پارچه آن دل گهر ناب و طلا شد

فارغ ز همه رنگ و ریا گشته دل ما
زیرا که لبالب دل ما، مهر و وفا شد

آور خبر ای باد صبا از سر کویش
هر دل شده ای منتظر باد صبا شد

این هر دو جهان بود کویری و سرابی
از حسن گل فاطمه(س) لبریز صفا شد

شد شیعه ی اثنی عشری شاکر الله
زیرا که گل فاطمه(س) بر شیعه عطا شد

 



یکشنبه 94 خرداد 10 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin