اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 844475
بازدید امروز :96
بازدید دیروز : 171
تعداد کل پست ها : 1385

 

چشم روشنی

او عاقبت می آید ای چشم انتظاران
روشن شود چشم شما ای جمع یاران

می آید آن زیبا گل باغ ولایت
آن گل که زینت بخش باغ است و بهاران

جان های ما باشد فدای مقدم او
در انتظارش بی نهایت جان نثاران

راه سعادت بگذرد از کوی مهدی(عج)
طی کرده اند این راه جمع رستگاران

ذکر لب ماهی دریا هست مهدی(عج)
یابن الحسن (عج) قمری بگوید با هزاران

گر پرده برگیرد ز رخ آن ماه زیبا
هوش از سر ما میرود چون پرده داران

گیرد بقا هرکس فنا در راه او شد
دل برده نامش از تمام شهریاران

در راه عشقش پای از سر کی شناسم
نامش که می آید من از بی اختیاران



پنج شنبه 94 خرداد 7 | نظر بدهید

 

تراژدی انتظار

طی شد بهار عمر، بیا ای نگار ما
بنشین ز روی مهر، دمی در کنار ما

با آن که حاضری و حضورت همیشگی است
دیدار توست آرزوی چشم زار ما

از دشمنان چه زخم زبان ها شنیده ایم
و از دوست نغمه ی غم هجر ان یار ما

در سینه آتش است و به دل داغ دوریت
آقا بیا، بیا که شد از کف قرار ما

لبریز گشته کاسه ی صبری که داشتیم
از حد بسی گذشته دگر انتظار ما

بر روی قلب تک تک ما نقش بسته است
یابن الحسن(عج) تویی سند افتخار ما

دستان ما تهی و نداریم اعتبار
آقا بیا بیا که تویی اعتبار ما

آقا صفای هر دو جهان از وجود توست
نامت همیشه ورد لب است و شعار ما

آقا ببین که طاق شده طاقت همه
رفته ز کف ز دوری تو اختیار ما

دنیای ما سیاه تر از زلف تار توست
شد تیره تر ز ظلمت شب روزگار ما

ما را به یک نگاه اگر میهمان کنی
آن یک نگاه هستی و دار و ندار ما

سوی مزار ما گذری گر کنی ز مهر
گلشن شود به یمن قدومت مزار ما



پنج شنبه 94 فروردین 27 | نظر بدهید

 

نوکری آل عبا(ع)

مدتی هست که سرگشته و سر گردانم
با همه وسعت خود گشته جهان زندانم

مثل آن زورق بشکسته ی دور از ساحل
از بد حادثه در بند دو صد طوفانم

شده ام بی سر و سامان ز غم دوری یار
شود آیا که دهد یار سر و سامانم

جمعه ها از پی هم می رود اما افسوس
دیدن یار نشد سهم من و چشمانم

درد من درد فراق است و دوایش وصل است
مُردم از درد، خدایا برسان درمانم

جان من حضرت یار است که از من دور است
ای خدا مرحمتی کن بده بر من جانم

قاری ام بر لب من نیست به غیر از قران
یار من ترجمه ی صوت من و الحانم

مادح آل عبا(ع) بوده ام از روز  نخست
تا ابد بر سر این عهدم و این پیمانم

تاج فخر دو جهان را به سرم بنهادند
چون که شد نوکری آل عبا(ع) عنوانم



چهارشنبه 94 فروردین 26 | نظر بدهید

 

شوق تماشا

مواج گشته ایم و به دریا رسیده ایم
دریا شدیم ما و به بالا رسیده ایم

اکنون رسیده ایم به نزدیک آسمان
اینجا به سیر عالم معنا رسیده ایم

بعد از هزار سال غم هجر روی یار
در جمکران دیده به مولا رسیده ایم

چون چشم دل برای تماشای روی اوست
با چشم دل به شوق تماشا رسیده ایم

لبریز حب آل علی(ع) سینه های ماست
شکر خدا به اوج تولا رسیده ایم

بس با صفاست گلشن و گلزار فاطمه(س)
با عشق دیدن گل زهرا(س) رسیده ایم

بودیم مرده گر نفس گرم او نبود
یا رب سپاس ما به مسیحا رسیده ایم

فصل بهار و نکهت گل، رویت بهشت
اینجا میان باغ شکوفا رسیده ایم



سه شنبه 94 فروردین 25 | نظر بدهید

 

بهاری نو

سال شد تازه با بهاری نو

اولین جمعه، انتظاری نو


باز هم فصل دل سپردن شد

دل سپردن به گلعذاری نو


ذکر یا مهدی(عج)، ورد لبهامان

در کنار هر جویباری نو


بارها مُردیم از غم هجران

جسم ما شد خاک،در مزاری نو


فصل هجرانت کی به سر آید

تا بیایی با ذوالفقاری نو


آتش هجران جان ما را سوخت

در غم سرو و سایه ساری نو


گرد غم بر شهر سایه افکنده

از غم هجر شهریاری نو


از وفا بگذار پا به چشم ما

تا دهی بر ما، افتخاری نو


بی تو ما هیچیم، با تو بسیاریم

تو به ما دادی، اعتباری نو


چشم ما عمری بوده بر راهت

تا بیایی در روزگاری نو


رخ نمایان کن، جان ما بستان

سال نو شد ما جان نثاری نو


با ظهورت بر ما کرم بنما

تا نگیرد دلها غباری نو



پنج شنبه 94 فروردین 6 | نظر بدهید

 

خوش بختی

سلامت می کنم هر صبح
می دانم که پاسخ می دهی آقا سلامم را
سئوالی گر کنم من
بشنوم از تو جوابم را
چه خوشبختم
که دارم همزبانی مثل تو آقا
کلامت
دلنشین‌، شیوا
نگاهم با شما
تا بی نهایت را تماشا کرد
چه راه روشنی در پیش رو دارم
چه خوشبختم
که من دست گدایی
سوی تو آورده ام آقا
که سرتا پا تویی رحمت
و چرخ روزگار ما
به دستان تو می چرخد
چه خوشبختم
که تاج افتخاری مثل تو
بالای سر دارم
به دل مهر تو
بر لب نام زیبای تو را دارم
چه خوشبختم
که فکر و ذکر و هوشم
روز و شب
مشغول یاد توست
نفس گر می کشم
با عشق روی توست
و می میرم اگر
جان دادن من از برای توست
که مردن زیر زیبا پرچمت
زیباست
زیبا



پنج شنبه 93 دی 25 | نظر بدهید

 

آقا سلام

آقا، کسی برای تو چشمش به راه نیست
چندیست  کار دیده و دل جز گناه نیست

چشمان ما به ظلمت شبها گرفته انس
دیگر کسی در آرزوی نور ماه نیست

لبریز خواب گشت اگر چشم در شبی
در انتظار صبح سپید و پگاه نیست

راهی که رفته ایم به جز گمرهی نبود
راهی که منتهی به جز از قعر چاه نیست

گشتیم دور و دورتر از یار دم به دم
هجری که غیر حاصل یک اشتباه نیست

تو سالهاست منتظر یار و یاوری
اما کسی به عضویت این سپاه نیست

پرونده های ما که شود عرضه بر شما
شرمنده ایم چون که به غیر از سیاه نیست

کس دل نبسته بر سر زلفت در این جهان
فکر کسی به جز زر و سیم و رفاه نیست

عمری که بی نگاه تو بگذشت مردگی است
سرمایه ای که حاصل آن جز تباه نیست

عالم به یک نگاه تو چون گلستان شود
آقا سلام، موقع آن یک نگاه نیست؟



چهارشنبه 93 دی 24 | نظر بدهید

 

از زبان او ...

دم بدم بر تو نظر کردم و دیدم باشد
لحظه ای من ز شما دل نبریدم باشد

بود همواره امیدم که شما یار منید
و شما قطع نمودید امیدم باشد

همه جا در طلب یار گذر کردم من
و از همه خلق شما را بگزیدم باشد

بر لبت نام من اما به دلت جایم نیست
دست اما ز شما من نکشیدم باشد

دستگیر همه ی عالمیان هستم من
بارها نیز به داد تو رسیدم باشد

کربلا گفتی و خون شد دلم از داغ حسین(ع)
روضه های شب و روز تو شنیدم باشد

ای که داری طلب دیدن رخسار مرا
من همان معنی قران مجیدم باشد



پنج شنبه 93 آذر 13 | نظر بدهید

 

چرا فراق؟

چرا فراق؟ چرا انتظار؟ علیم تو هستی
خدای حضرت مهدی(عج)تویی، حکیم تو هستی

به انتظار نشستیم سالها و نیامد
بیا و رحم به ما کن خدا، رحیم تو هستی

به چشم دل نگرم تا که جلوه اش بینم
ورای دیدن ما ای خدا، عظیم تو هستی

چه می شود که گذارد دو پای بر دیده
بگو کرم کند آقا به ما، کریم تو هستی

دلیل غیبت او در من است، می دانم
که گفته بود به من هاتفی، رجیم تو هستی

دلیل غیبت اگر من، دلیل آمدنش تو
گشایشی بنما جان من، حلیم تو هستی

رضای ماست رضای تو، صبر ما به بلایت
که صاحب بهشت تویی، مالک جحیم تو هستی

خدای من ، تو بده اذن آمدنش را
که امر امر تو باشد بلی، حکیم تو هستی

مراست آل علی(ع) رهنمای راه سعادت
یگانه راه سعادت، که مستقیم تو هستی



پنج شنبه 93 آبان 29 | نظر بدهید

 

یار می آمد اگر...

یار می آمد اگر، هر مرده ای جان می گرفت
عمر ظلم و جور و غصه هرسه پایان می گرفت

کنده می شد ریشه الحاد و کفر از بیخ و بن
هرچه کافر پیشه ، از دستانش ایمان می گرفت

فصل رویش می شد و شاداب می شد این زمین
این زمین از آسمان پیوسته باران می گرفت

در جهان دینی به غیر از دین حق باقی نبود
عالم هستی صفا مانند بستان می گرفت

نغمه ای غیر از نوای یا علی جایی نبود
پای تا سر این جهان آوای قران می گرفت

مردم دنیا همه با هم برادر می شدند
هر دلی در آن زمان رنگ گلستان می گرفت

شب فراری می شد و عالم به رنگ روز بود
آن زمان فصل خزان رنگ بهاران می گرفت



چهارشنبه 93 مهر 23 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin