اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 844580
بازدید امروز :14
بازدید دیروز : 187
تعداد کل پست ها : 1385

 

یا علی (ع)

همه عرش و فرش و لوح و قلم نمی از عطای تو یا علی(ع)
همه اصفیاء همه انبیاء در مدح و ثنای تو یا علی(ع)

تو علی(ص) و شاهد خلقتی، تو فقط طریق هدایتی
خورشید و ماه و ستارگان، سوسوی ضیای تو یا علی(ع)

اگر از کسی شوی تو رضا، بشود خدا هم از او رضا
که رضای خالق دوسرا، همه در رضای تو یا علی(ع)

نروم رهی به جز از رهت، نزنم به جز در درگهت
چو که پادشاه دو عالمم، چو شوم گدای تو یا علی(ع)

همه دار و ندار من تویی، همه عز و وقار من تویی
تو امیر عشقی من کنم سر و جان فدای تو یا علی(ع)

تو مریدی و تو مراد من ، تو حیاتی و تو ممات من
تو وصی به حق محمدی(ص)، منم و ولای تو یا علی(ع)

تو موید ذات سرمدی، تو برادر خاص احمدی(ص)
نه عجب اگر که خانه وحی، شده صحن و سرای تو یا علی(ع)

تو ترازوی اعمال بشری ، حی علی خیر العملی
توحیدی و حمدی و هل اتی، جانم به فدای تو یا علی



دوشنبه 91 اردیبهشت 18 | نظر بدهید

 

خنده باران

بهار آمد گل آمد شادمانی ها فراوان شد
به رغم خشک سالی ها، لب ما خنده باران شد 

لبی بوسه زند بر لب، لبی هم گونه می بوسد
به یمن سال نو دنیا به کام عشق بازان شد

زمستان باعث سرسبزی دنیاست ای یاران
بهاران رنگ خود را سخت مدیون زمستان شد

به من پاییز درسی داد شد آویزه ی گوشم
که شد چون ریشه اندر خواب وقت برگ ریزان شد

اگر بیدار شد ریشه شکوفا می شود بوته
شکوفا چونکه شد بوته ، توان گفتا بهاران شد

منم شیعه، امیر من، امیر المومنین(ع) باشد
همان پیوسته بیداری که بر ما شیعیان جان شد

منم آزاده گر چه در حصار دین گرفتارم
هر آن کس دین ندارد گر چه آزاد است زندان شد

سرودم من به وصف حیدر کرار صدها بیت
خوشا روزی که ابیاتم هزار ان در هزاران شد



شنبه 91 فروردین 5 | نظر بدهید

 

شعر بهار

نو بهار است بکوشیم بهاری باشیم
موسم خنده ی گل گشته، قناری باشیم

ننشینیم ز پا بلکه خروشیم چو موج
زندگی بخش چو یک چشمه ی جاری باشیم

وقت آن است که ما عامل قران گردیم
نیست زیبنده فقط حافظ و قاری باشیم

سعی کن دیده ی تو فرش ره دوست شود
نه که بر فرش ره دوست غباری باشیم

خانه ی دیده و دل مسکن و ماوای علی (ع) است
از چه در بند سر زلف نگاری باشیم

ذوالفقار علوی باش که در دست علی (ع)
دین حق را من و تو در پی یاری باشیم

نو بهار است بیا تا من و تو گل بشویم
باغ دین را نکند بوته ی خاری باشیم



دوشنبه 90 اسفند 29 | نظر بدهید

 

رقص گل

سالها چون که کهنه می گردند، سالی از نو دوباره می سازم
بشکنم ماههای کهنه شده، و از آنها ستاره می سازم

یار اینجا کنار ماست، چرا، بهر نوشیدن می از لب  او
گاه قران بدست و گه تسبیح ، دمبدم استخاره می سازم

سال نو شد خزان به یغما رفت ، وقت رقص گل است در گلشن
باغ دل را کنم مصفا من ، انقلابی دوباره می سازم

اهل بیت محمد(ص) و قران، بال پرواز تا خدا هستند
چون مهیاست این دوبال مرا، خویشتن را طیاره می سازم

با صدای رسا کنم اعلام، که علی(ع) پیشوای دین من است
بهر اعلام حق پرستی خود، بی نهایت مناره می سازم

گر به غیر از لباس دین به تنم ، من لباس دگر بپوشانم
هیکل خوشقواره خود را ، بی گمان بدقواره می سازم

هست الله کردگار من و، رهنمایم محمد(ص) عربی است
با امامت و عدل و روز معاد، بهر دینم عصاره می سازم

سال نو می شود خداوندا،حال مارا خودت بهاری کن
دل ما گرکه پر شد از گل عشق، زندگی را بهاره می سازم



چهارشنبه 90 اسفند 24 | نظر بدهید

 

عاشق

از لب دوست خوش آن کس که رطب می خواهد
می پرست است وی و باغ عنب می خواهد

می و مستیش همه لعل لب دلدار است
یار را او عوض سیم و ذهب می خواهد

خانه دوست مطبخانه ی بیماری اوست
اوست بیمار و به هر درد مطب می خواهد

فرصت نیمه ی شب فرصت بس مغتنمی است
دوست را در دل هر نیمه ی شب می خواهد

عاشق آن است که بی چون و چرا دل بدهد
نیست عاشق اگر از یار سبب می خواهد

دل دریایی من خانه ی دلدار من است
رقص کن رقص که این خانه طرب می خواهد

بسته شد گر در رحمت منشینید ز پا
بطلب بارش رحمت که طلب می خواهد

حیدری مذهبم و بین همه لیل و نهار
دل من سیزده از ماه رجب می خواهد

هر که خواهد که برد نام علی(ع) را به زبان  
خوش صدا حنجره چون زنگ حلب می خواهد  

هر که جز راه علی(ع) رفت و طلب کرد بهشت
کار او بی حد و بی حصر عجب می خواهد



چهارشنبه 90 اسفند 17 | نظر بدهید

 

نهانخانه دل

نهانخانه دل ز غم بی قرار است
دل خسته اندر تمنای یار است

اسیر سر زلف دلبر شده دل
دل مرد عاشق سرای نگار است

نبیند خزان دل که شد زنده با عشق
دل عاشقان را همیشه بهار است

گهر جستجو کردم و یار جستم
عیار نگارم شش در چهار است

کنم فخر بر اهل عالم مداوم
که دلدار من مایه ی افتخار است

میان همه دلربایان عالم
فقط یار من صاحب ذوالفقار است

علی(ع) رهنمای ره شیعیان است
علی ماه روشن به شبهای تار است

علی(ع) کعبه ی دل ، علی قبله دل
علی(ع) ذکر گهواره ام تا مزار است

از آن رو علی(ع) گشته محبوب دلها
که الله اکبر علی(ع) را شعار است   



شنبه 90 اسفند 13 | نظر بدهید

 

خال لب

از چه بر خال لب دوست گرفتار شوم
محو بیماری چشمش شده بیمار شوم

وقت آن است که فارغ شوم از ما و منی
طالب حق و حقیقت شده هشیار شوم

علوی هستم و عشقش زده آتش به دلم
مست و دل داده ی او شهره بازار شوم

بر لبم ذکر علی(ع) در دل من حب علی(ع) است
باید از غیر علی(ع) خسته و بیزار شوم

هست شایسته که پوشم به تنم جامه ی زهد
یا علی(ع) گفته و از دوست مددکار شوم

نکنم یاد من از بتکده هرگز هرگز
گر که با دست علی(ع) زنده و بیدار شوم

چارده ماه خدا داده مرا در شب تار
تا که دل بسته ی آن مطلع الانوار شوم

چشمه ی عشق و صفا در سر راهم جوشید
تا که سیراب ز سر چشمه ی انهار شوم

عاشق حیدرم و  شیعه اثنی عشری
حاضرم در ره این عشق سر دار شوم  



دوشنبه 90 اسفند 1 | نظر بدهید

 

تنها مسیر ...

عجب خیری است خیری که او کثیر است
عجب بحری است بحری که او کبیر است

از اینجا تا خدا یک راه دارد
ره مولای ما تنها مسیر است

محمد(ص) رهنمای راه حق است
بلی او هم بشیر و هم نذیر است

هزاران بار پیغمبر بفرمود
بر این امت فقط حیدر (ع)امیر است

امیر مومنان ، مولود کعبه
مرا هم جانشین و هم وزیر است

فقط حیدر(ع) امیر مومنان است
فقط حیدر(ع) ، امیری بی نظیر است

علی(ع) مولای درویشان عالم
علی(ع) بر بینوایان دستگیر است

علی(ع) ذکر و علی(ع) ورد و علی(ع) دم
علی(ع) تهلیل و تکبیر از نفیر است

علی(ع) دانای دانایان عالم
سلونی گفت ، یعنی او خبیر است

علی(ع) نور است نوری آسمانی
علی(ع) از جنس انوار منیر است

ره حیدر(ع) رود تا کوی جانان
بهشت عدن هم در این مسیر است ...



شنبه 90 بهمن 29 | نظر بدهید

 

وزن اشعار

شیعه هستم، شیعه ، مولایم علی(ع) ، یار من است
در تمام عمر مولایم مددکار من است

ذکر حیدر(ع) را عبادت خواند خیر المرسلین (ص)
ذاکرم ذکر علی(ع) پیوسته گفتار من است

ورد تسبیحم علی(ع)، ذکر مناجاتم علی (ع)
نام حیدر(ع) روز و شب اوراد و اذکار من است

ایمنم از هر بلا، هستم مصون از هر گزند
نام حیدر(ع) حافظم، دستش نگهدار من است

زنده هستم من اگر، تنها به عشق حیدر(ع) است
عشق او سرمایه ی دنیا و دینار من است

شاه بیت شعر هر شاعر علی(ع) مرتضاست
او امیر المومنین(ع) و خیر الانصار من است

نور می جستم خدا او را نشانم داد و گفت
نور از حیدر بجو او نور الانوار من است

زینت دیوان شعرم نام زیبای علی(ع) است
ذکر او هم قافیه هم وزن اشعار من است



پنج شنبه 90 آذر 24 | نظر بدهید

 

حضرت امام علی(ع)

علی(ع) ولی خدا و وصی پیغمبر
علی (ع) امیر و علی(ع) رهنما علی(ع) رهبر

علی(ع)است حصن حصینی برای هر موء من
که نیست امن تر از او در این جهان سنگر

دو یادگار به جا ماند از رسول خدا (ص)
دو یاد گار گرانقدر اکبر و اصغر

کتاب وحی خدا ثقل اکبرش باشد
و اهل بیت (ع)رسول خداست ثقل دگر

همای عشق و سعادت دو بال دارد و بس
یکی است وحی خدا بال دیگرش حیدر

محمد(ص) است اگر شهر علم و آگاهی
به شهر علم محمد(ص)، علی(ع) است همچون در

محمد است چو موسی علی(ع) است هارونش
محمد(ص) است چو کشتی علی(ع) است چون لنگر

غدیر خم شد و عید ولایت و از شوق
نه سر ز پا بشناسم نه پای خود از سر

گرفت دست علی(ع) را رسول خاتم(ص) و گفت
علی(ع) امیر شما ، لشگر مرا افسر

علی(ع) امیر دل است و علی(ع) ولی خداست
علی(ع)است شمس درخشنده و مه انور

علی(ع) است معنی قران علی(ع) است معنی وحی
کتاب ترجمه ی ساده ایست از حیدر

تمام عمر غلام غلام او هستم
و افتخار کنم بر غلامی قنبر



یکشنبه 90 آبان 22 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin